English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5704 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stable state U حالت پایا
steady state U حالت پایا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
steady state approximation U تقریب حالت پایا
steady state conduction U رسانش با حالت پایا
steady state flow U جریان با حالت پایا
steady state theory U نظریه حالت پایا
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
reliable U پایا
durable U پایا
constants U پایا
lasting U پایا
permanent U پایا
constant U پایا
monostable U تک پایا
abiding U پایا
stables U پایا
stable U پایا
perennial U پایا
perennials U پایا
sundials U ترمس پایا
sundial U ترمس پایا
immortelle U جاویدان گل پایا
mosatble circuit U مدار تک پایا
monostable flip flop U الاکلنگ تک پایا
plateaus U شرایط پایا
plateaux U شرایط پایا
permanent flow U بده پایا
permanent flow U ابدهی پایا
plateau U شرایط پایا
persistent U پایا مداوم
segolily U زنبق پایا
multistable U چند پایا
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
self perpetuation U پایا درنفس خود
permanent deformation U تغییر شکل پایا
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
phased U حالت
phases U حالت
stance U حالت
temper U حالت
predicament U حالت
make U حالت
disposition U حالت
situation U حالت
situations U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
expressions U حالت
expression U حالت
phase U حالت
manner U حالت
stances U حالت
cases U حالت
self U حالت
posturing U حالت
estates U حالت
estate U حالت
predicaments U حالت
postures U حالت
moods U حالت
case U حالت
posture U حالت
mood U حالت
tempers U حالت
makes U حالت
queasiness U حالت قی
fettle U حالت
tempered U حالت
unexpressive U بی حالت
pyreticosis U حالت تب
postured U حالت
status U حالت
stated U حالت
condition U حالت
states U حالت
stating U حالت
if U حالت
temperaments U حالت
temperament U حالت
state U حالت
febricity U حالت تب
grain U حالت
line condition U حالت خط
idiocrasy U حالت
state- U حالت
glass eyed U بی حالت
feverishness U حالت تب
ill conditioned U بد حالت
mopishly U با حالت افسرده
marshiness U حالت مردابی
fluidity U حالت مایعی
domesticity U حالت اهلی
input mode U حالت ورودی
mode indicator U نشانگر حالت
resilience U حالت ارتجاعی
crudely U در حالت خامی
initial state U حالت اغازی
nervousness U حالت عصبانی
defensively U با حالت تدافع
solid state U حالت جامد
sol state U حالت سولی
soild state U حالت جامد
small ball U پرتاب بی حالت
accidentalness U حالت اتفاقی
acedia U حالت خ-لسه
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
ignition condition U حالت احتراق
idle position U حالت سکون
idiocrasy U حالت مخصوص
in a state of depression U در حالت افسردگی
incipincy U حالت نخستین
skin the cat U حالت گربهای
defensively U حالت دفاعی
incipience U حالت نخستین
inactive status U حالت انتساب
in form U خوش حالت
genitive U حالت اضافه
state vector U بردار حالت
sulkily U با حالت قهر
accusative U حالت مفعولی
iciness U حالت یخی
possessives U حالت اضافه
defensive U حالت تدافع
state of siege U حالت محاصره
limit state U حالت حدی
state of rest U حالت ساکن
lethargically U با حالت سبات
lucid interval U حالت افاقه
kashruth U حالت جواز
normality U حالت عادی
state of equilibrium U حالت تعادل
state function U تابع حالت
individualism U حالت انفرادی
aglow U در حالت هیجان
state of stress U حالت تنش
locative U حالت مکانی
liquid state U حالت مایع
linearity U حالت طولی
steady state U حالت ثابت
steady state U حالت دائمی
stationary state U حالت ایستاده
prone U حالت درازکش
logical state U حالت یک منطقی
spring U حالت فنری
stasis U حالت سکون
springs U حالت فنری
spasticity U حالت انقباضی
spasticity U حالت تشنج
mentation U حالت دماغی
dative U حالت برایی
milkiness U حالت شیری
miriness U حالت باطلاقی
state of war U حالت مخاصمه
insert mode U حالت درج
space condition U حالت فاصله
thirstily U با حالت تشنگی
spatiality U حالت فضایی
isopiestic U حالت فشارمتعادل
vein U حالت تمایل
veins U حالت تمایل
kashrut U حالت جواز
jussive U حالت امری
sponginess U حالت ابری
spin state U حالت اسپین
faintly U در حالت ضعف
master mode U حالت راهبر
sphericity U حالت کروی
problem state U حالت مسئلهای
possessive U حالت اضافه
gas phase U حالت گازی
plumbness U حالت عمودی
deadness U حالت مرده
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0google translatero emtehan kon hatman jawab mide. متوجه منظورتون نشدم. یعنی دیگه از برنامه شما استفاده نکنم و برم از گوگل ترانسلت استفاده کنم؟ اون که ترجمه هاش داغونه. لطفا راهنماییم کنید من برای پایا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com